کد مطلب:51690
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:5
چگونه عده اي كوشيده اند دموكراسي را با خلافت الهي جمع كنند و اشكالات وارد بر آن چيست؟
بعضي از نويسندگان مسلمانان –كه به دموكراسي قائلند و ميكوشند تا نظام سياسي اسلام را بر آن تطبيق كنند- گفته اند كه؛ درست است كه حق حاكميت بر انسانها اصالتاً از آن خداي متعال است، ولي همو ميتواند اين حق خود را تفويض كند؛ و همين كار را –در آنجا كه انسان را خليفه الله (=جانشين خداي متعال) خوانده- كرده است. پس چون انسان جانشين خداي متعال در روي زمين گشته است طبعاً حق قانونگذاري و حكومت نيز يافته است. تفاوت نظام اسلاميبا ديگر نظامها در اين است كه در آن نظامها، انسان مستقلاً و اصالتاً حق وضع و اجراي قانون دارد لكن در اسلام اين حق اصالتاً مختص خداي متعال است و به اذن الله به آدميان تعلّق مييابد.
اين سخن هم بسيار سست و موهون است. اولاً؛ بسياري از آياتي كه دلالت بر خلافت انسانها دارد و در آنها مشتّقّات ((خلافت)) و ((استخلاف)) استعمال شده است دالّ بر خلافت تكويني انسانهايي از انسانهاي ديگر است, نه خلافت تشريعي انسان از خداي متعال مانند:
((و اذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد عاد و بواكم في الارض تتخذون من سهولها قصوراً تنحتون الجبال بيوتاً؛ به ياد آريد هنگاميرا كه (خداي متعال) شما را –پس از عاد- جانشينان آنان كرد و در زمين مستقر ساخت كه در دشتهايش قصرها براي خود ميسازيد و در كوهها, براي خود خانه ها ميتراشيد.))
خداوند متعال, قوم نوح را غرق كرد و قوم عاد را نابود ساخت, پس ناگفته پيداست كه آنها نه جانشينان تشريعي خداي متعال بوده اند و نه جانشينان آنها.
اين قبيل آيات دلالت دارد كه گروهي از ميان رفته و گروه ديگري به جاي آنان به پديد آمده اند, نه اين كه گروهي عهده دار جانشيني و خلافت خداي متعال شده باشند.
ثانياً؛ آياتي كه ممكن است واژه ((خليفه)) و مانند آن, در آنها به معني جانشين خدا باشد, جاي گفتگوي بسيار دارد و حق قانونگذاري را براي انسان ثابت نميكند مثل:
((و اذ قلا ربك للملائكه اني جاعل في الارض خليفه؛ زماني كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين جانشيني قرار خواهم داد.))
اين آيه شريفه محل بحثها و گفتگوهاي فراوان, واقع شده است, پس از آنكه بپذيريم مراد از ((خليفه)) در اين آيه, جانشين خداي متعال است, سه احتمال در پي روي ما قرار ميگيرد كه: آيا جانشيني خداي متعال, مخصوص به حضرت آدم (ع) است يا هر كسي كه –در داشتن كمالات و آگاهيها- شبيه حضرت آدم(ع) باشد جانشين خداوند است و يا اين كه همه انسانها جانشين خداي متعال هستند. به اعتقاد ما احتمال دوم، صحيح است. اين طور نيست كه هر آدميزادي خليفه الله باشد و يا خلافت الهي منحصراً در اختيار حضرت آدم(ع) قرار بگيرد، بلكه از آنجا كه ملاك خلافت الهي دانستن همه اسماء ست، پس هر كس همه اسماء را بداند خليفه الله خواهد بود. از اين رو، انبياء الهي و اولياء خدا –كه از نظر علم به كل اسماء شبيه آدم هستند- همگي جانشينان خداي متعال هستند و دليلي در دست نداريم كه به موجب آن، همه انسانها را خليفه الله بدانيم.
ثالثاً؛ فرض ميكنيم كه از برخي آيات چنين استفاده ميشود كه همه آدميان، به يك معني خليفه الله اند، باز نميتوان گفت كه مراد از ((خلافت)) حكومت است، زيرا اگر منظور از حاكم بودن هر انسان حكومت اوست بر خودش، چنين امري لغو است و اگر منظور حكومت اوست بر ديگران، نتيجه اش اين ميشود كه همه آدميان بر همه آدميان حاكم باشند و اين نيز لغو و محال خواهد بود و سبب كشمكشها و تنازعات عظيم خواهد شد.
حد اكثر معنايي كه خلافت الله ميتواند داشته باشد، جانشيني خداي متعال در آباد كردن زمين يا جانشيني او در مختار بودن و داشتن اراده آزاد است و آنجا كه ((استخلاف در زمين)) به معناي حكومت و فرمانروايي آمده از آغاز دايره آن محدود و مشخص شده است و شامل همه انسانها نميشود.
معارف قرآن ج9
آيت الله مصباح يزدي
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.